صفحه شخصی بهروز شیربان   
 
نام و نام خانوادگی: بهروز شیربان
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: عمران
شغل:  -
تاریخ عضویت:  1388/12/03
 روزنوشت ها    
 

 داستان طنز پایان نامه خرگوشی بخش عمومی

10

داستان طنز پایان نامه خرگوشی :

یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود. در همین حین، یک روباه او را دید.
روباه: خرگوش داری چیکار می‌کنی؟
خرگوش: دارم پایان نامه می‌نویسم.
روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامت چی هست؟
خرگوش: من در مورد اینکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب می‌نویسم.
روباه: احمقانه است، هر کسی می‌دونه که خرگوش ها، روباه نمی‌خورند.
خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم این رو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا.
خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شد و بشدت به نوشتن خود ادامه داد. در همین حال، گرگی از آنجا رد می‌شد.
گرگ: خرگوش این چیه داری می‌نویسی؟
خرگوش: من دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم.
گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟
خرگوش: مساله ای نیست، می خواهی بهت ثابت کنم؟
بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند. خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد.
حال ببینیم در لانه خرگوش چه خبره در لانه خرگوش، در یک گوشه موها و استخوان های روباه و در گوشه ای دیگر موها و استخوان های گرگ ریخته بود. در گوشه دیگر لانه، شیر قوی هیکلی در حال تمیز کردن دهان خود بود.
نتیجه:
هیچ مهم نیست که موضوع پایان نامه شما چه باشد، هیچ مهم نیست که شما اطلاعات بدرد بخوری در مورد پایان نامه‌تان داشته باشید، آن چیزی که مهم است این است که استاد راهنمای شما کیست

پنجشنبه 24 تیر 1389 ساعت 09:54  
 نظرات    
 
مرضیه پورمجیدی 15:59 پنجشنبه 24 تیر 1389
2
 مرضیه پورمجیدی
؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟

ممنون!
رضا مهیاری 17:13 پنجشنبه 24 تیر 1389
3
 رضا مهیاری
خوب بود آدم رو به فکرکردن وادار میکنه
عباس یوسفزاده 17:01 شنبه 26 تیر 1389
1
 عباس یوسفزاده
واقعا جالب بود