www.iiiWe.com » خالق رمان صد سال تنهایی نتوانست صد ساله شود

 صفحه شخصی بهروز شیربان   
 
نام و نام خانوادگی: بهروز شیربان
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: عمران
شغل:  -
تاریخ عضویت:  1388/12/03
 روزنوشت ها    
 

 خالق رمان صد سال تنهایی نتوانست صد ساله شود بخش عمومی

5

گابریل گارسیا مارکز، خالق رمان صد سال تنهایی امروز ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ و در ۸۷ سالگی، مکزیکوسیتی چشم از جهان فروبست.

مارکز که از سال 2013 به باور پزشکان به بیماری آلزایمر مبتلا بود، در هفته های اخیر نیز با بستری شدن در بیمارستان، خبر ساز شده بود.

مارکز که به دلیل نوشتن رمان صد سال تنهایی توانست محبوبیتی شگفت انگیز و نگاهای نویسندگان و منتقدان بزرگی را از سراسر جهان، به خود جلب کند. رمانی که به بیش از پنجاه زبان زنده دنیا ترجمه شد و توانست موفقیتی چشمگیر در تمامی کشورهای دنیا بدست آورد.



"گابریل جوسی گارسیا مارکز" در ششم مارس 1928 در دهکده ی "آراکاتاکا" در منطقه ی "سانتامارا" در کلمبیا به دنیا آمد. از آنجا که پدر و مادر مارکز، فقیر و در پی تامین معاش بودند، پدر بزرگش طبق سنت رایج آن زمان، مسئولیت پرورش او را بر عهده گرفت. وی در بین مردم کشورهای "آمریکای لاتین" با نام "گابیتو" به معنای "گابریل کوچک" مشهور بود.

در سال ۱۹۶۵ شروع به نوشتن رمان "صد سال ‌تنهایی" کرد و آن را در سال ۱۹۶۸ به پایان رساند که به باور بیشتر منتقدان، شاهکار او به شمار می‌رود. در سال1982، کمیته ی انتخاب جایزه ی نوبل ادبیات در کشور سوئد، به اتفاق آرا، رمان "صد سال تنهایی" را شایسته ی دریافت جایزه شناخت و این جایزه به مارکز داده شد. در پی آشنایی بهمن فرزانه - مترجم ایرانی مقیم ایتالیا- با مارکز، رمان "صد سال تنهایی" به زبان فارسی ترجمه و در ایران منتشر شد. این رمان پیش از انقلاب 1357شمسی در ایران بارها تجدید چاپ شد و مورد استقبال قرار گرفت، اما اکنون نزدیک به سی سال است که منتشر نشده است. مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی "رئالیسم جادویی" بود؛ اگرچه تمام آثارش را نمی ‌توان در این سبک طبقه‌بندی کرد. با وجود این، منتقدان با تمرکز بر آثار او، نام "رئالیسم جادویی" را بر آن نهادند؛ او هرگز نپذیرفت.

آثار مارکز به زبان فارسی:
- طوفان برگ
- پاییز پدرسالار
- کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد
- زائران غریب
- ماجرای ارندیرا و مادربزرگ سنگدلش (داستان کوتاه)
- سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
- زیستن برای بازگفتن، انتشارات کاروان
- صد سال تنهایی (به اسپانیایی: Cien años de soledad)
- از عشق و شیاطین دیگر
- عشق سالهای وبا
- ساعت نحس
- خانه ی بزرگ
- وقایع‌نگاری یک قتل از پیش اعلام شده
- ژنرال در هزارتوی خویش
- بهترین داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز
- یادبود دلبرکان غمگین من (به اسپانیایی: Memoria de mis putas tristes)
- یادداشت های روزهای تنهایی

شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 17:23  
 نظرات    
 
امیر یاشار فیلا 19:55 یکشنبه 31 فروردین 1393
0
 امیر یاشار فیلا

ماجرای مشتی که مارکز از یوسا خورد


اگر بخواهیم سه نویسنده‌ی بزرگ معاصر را نام ببریم، مسلماً دو تن از آن‌ها «گابریل گارسیا مارکز» و «ماریو بارگاس یوسا» هستند که هر دو از اسطوره‌های آمریکای جنوبی به شمار می‌آیند. سرنوشت این دو مهره‌ی ارزشمند عرصه‌ی فرهنگی که هر دو افتخار به دست آوردنِ نوبل ادبیات را هم در کارنامه‌ی حرفه‌ای‌شان دارند، ‌ با دوستی نزدیک و هم‌اتاقی شدن آغاز شد؛ اما در نیمه‌های راه به نزاعی جنجالی در رسانه‌ها رسید.
حال که چند روز از درگذشت گابوی ۸۷ساله می‌گذرد‌، این دعوا را که مارکز در آن به «خیانت» متهم شد، بارخوانی می‌کنیم.

سال ۱۹۷۶ بود که این دو برنده‌ی نوبل ادبیات در برنامه‌ای که برای نمایش مستندی درباره‌‌ی نجات‌یافتگان سانحه‌ی هوایی کوه‌های آند در مکزیکوسیتی برپا شده بود، با یکدیگر دیدار کردند.
گفته می‌شود «پاتریشیا»، همسر دوم و دخترخاله‌ی یوسا میان این دو دوست نشسته بود که ناگهان نویسنده‌ی پرویی رو به مارکز گفت: «خائن!» و مشتی را با دست راست، پای چشم چپ او خواباند.
در آن زمان، مارکز ۴۸ساله و برنده‌ی نوبل ادبیات بود و یوسا که ۹ سال از او کوچک‌تر بود، ۲۸ سال بعد توانست این جایزه‌ی مهم جهانی را دریافت کند.

برخی معتقدند این اختلاف ریشه در سیاست داشته و یوسا در آن روز‌ها اندک‌اندک از حزب چپ‌گرا به سوی کاپیتالیست‌ها تمایل پیدا کرده بود.
گارسیا مارکز که همیشه به ثبت لحظات مهم زندگی علاقه نشان می‌داد‌، پس از مشت خوردن از یوسا، از دوستی کلمبیایی خواست تا از چشم کبودش عکس بگیرد‌؛ تصویری که روی جلد مجله «لاجورنادا»ی مکزیک نقش بست.
عکاس این صحنه، بعد‌ها در سال ۲۰۱۳ در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی «ال تیمپو» گفت: خیلی تلاش کردم برای گرفتن عکس مارکز با چشم کبودشده‌اش از او لبخندی بگیرم. لبخندی آنی روی صورتِ ازشکل‌درآمده‌ی گارسیا مارکز بود که بیش‌تر ناراحت و افسرده به نظر می‌آمد.

نویسنده‌ی «گفت‌وگو در کاتدرال» در ژوئن ۲۰۰۷ که به اکوادور سفر کرده بود، در جمع خبرنگاران گفت: من و گارسیا مارکز به یک توافق تاکتیکی رسیده‌ایم: درباره‌ی خودمان حرف نمی‌زنیم تا زندگی‌نامه‌نویسان بی‌کار نشوند.
وی سپس با حالتی طنزآمیز افزود: گذاشته‌ایم خودشان بفهمند‌، خودشان کشف کنند چه اتفاقی افتاده است.
در همین سفر بود که یوسا در پاسخ پرسشی درباره‌ی ستایش برندگان جایزه‌ی نوبل ادبیات گفت: از دید من، جایزه‌ی نوبل آن‌جا که به نویسندگانی چون «لوییس‌بورخس» یا «ولادمیر ناباکوف» اعطا نشده‌، شکست خورده؛ اما نویسندگان دیگری را مورد تقدیر قرار داده که شایستگی‌اش را داشته‌اند. هیچ تردیدی وجود ندارد که نویسنده‌ا‌ی همچون «داریو فو» لیاقتش را داشت و «گارسیا مارکز» شایسته‌ی‌ دریافت آن بود.

یوسا در ماه مارس‌‌ همان سال در مصاحبه‌ای تلویزیونی که در خانه‌ی خود در لیما انجام داد، اذعان داشت، طی سال‌های متمادی بار‌ها شاهکار گارسیا مارکز، «صد سال تنهایی» را خوانده است.
اگرچه رابطه‌ی‌ این دو دوست قدیمی پس از آن دعوای جنجالی به سردی و سکوت رسید، یوسا در نوشتاری‌ دیباچه‌مانند که به‌مناسبت چهلمین سالگرد انتشار «صد سال تنهایی» به چاپ رسید، نوشت: «صد سال تنهایی» یک رمان کامل و همگام با آثاری است که با جاه‌طلبی دیوانه‌وار آفریده شده‌اند و واقعیت را شانه‌به‌شانه به هماوردی و نبرد می‌طلبند ... این کتاب یکی از نمونه‌های کم‌یاب اثری معاصر است که همه می‌توانند آن را دریابند و از آن لذت ببرند.»

به گزارش «هافینگتون‌پست»‌، پنج‌شنبه‌ی گذشته واپسین روز زندگی گابریل گارسیا مارکز بود و خبر درگذشتِ او شوک عظیمی را به جامعه‌ی فرهنگی جهان وارد کرد. از سراسر جهان پیام‌های تسلیتِ بزرگان عرصه‌های فرهنگ و هنر و سیاست در رسانه‌ها منتشر می‌شد و در این میان، دوست قدیمی و همتای پرویی گابو هم ابراز تأسفِ خود را با صدایی لرزان به گوش اهل کتاب رساند: «نویسنده‌ای بزرگ درگذشته است. آثار او محبوبیت و اعتبار گسترده‌ای را برای ادبیات اسپانیولی‌زبان به ارمغان آورد. رمان‌های او ماندگار خواهند شد و همچنان در سرتاسر جهان خوانندگان را مجذوب خواهند کرد.»


برگرفته از :
وبگاه رسمی بنیاد «شهرکتاب»
http://bookcity.org