کافه و هتل نادری نام یکی از کافههای قدیمی تهران است. کافه نادری در شرق پل حافظ در خیابان نادری (جمهوری فعلی) واقع شدهاست و هتلی بر روی آن قرار دارد.
کافه و هتل نادری در سال 1306 توسط یک مهاجر روس به نام خاچیک مادیکیانس ساخته شد. نام این کافه به دلیل قرار گرفتن در خیابان نادری(جمهوری فعلی) نادری گذاشته شد. این شخص برای اولین بار در تهران به کار شیرینیپزی پرداخت و در رستوران نادری برای نخستین بار غذاهای فرنگی را به ایرانیها معرفی کرد. او بعد از مدتی درکنار کافه نادری هتلی به همین نام احداث کرد. هتل نادری بعد از گراند هتل دومین هتل ساخته شده در تهران بود.
ساختمان کافه و هتل نادری سال 1307 همزمان با ساخت ساختمانهای راه آهن و بانکهای کشور بهعنوان یک مجموعه تفریحی از روی سبکهای غربی به خصوص آلمانی ساخته شد. در این ساختمان علاوه بر کافه و هتل ، قنادی هم وجود داشت.
این مجموعه در آن زمان هتل - رستوران نادری نام داشت که بعدها به دلیل ویژگیها و اهمیت خاص کافهی آن، به کافهی نادری شهرت پیدا کرد. محلی که صادق هدایت، بزرگ علوی، مجتبی مینوی و بسیاری دیگر از بزرگان هنر، ادب و فرهنگهای این مرز و بوم شبهای بسیاری را در آن به بحث و مجادله گذراندند.
در دههی 50 به دلایلی نامعلوم مجموعهی نادری در آتش سوخت، این سرنوشت میتوانست برای هر مجموعه تفریحی دیگر، در حکم پایان زندگی آن باشد؛ اما اهمیت کافهی نادری که در آن زمان پاتوق افرادی نظیر جلال آلاحمد و فروغ فرخزاد بود و همچنین نیاز کلیت جامعه به فضاهایی این چنین، مانع از آن شد که کافهی نادری صرفاً به خاطرهای بدل شود و بدین سبب بازسازی مجموعه با شکل و شمایل مدرن صورت گرفت.
مجموعهی هتل و کافهی نادری دارای دو دسترسی از خیابان جمهوری است که در میان این دو ورودی جداگانهای به هتل و کافه، قنادی نادری قرار گرفته است. بعد از ورود به ساختمان از در هتل در طبقهی همکف لابی بزرگی قرار دارد و در طبق دوم اتاقهای متعدد هتل در دو سمت راهرو به عنوان فضایی ارتباطدهنده قرار گرفتهاند که الگویی خطی به دست میدهند. کافه به دو بخش تقسیم میشود. یکی فضای اصلی
کافه که در مرکز مجموعه قرار گرفته که به عنوان رستوران مورد استفاده قرار میگیرد و حیاط باغی است با آبنمایی در میانه و پوشیده از درختانی سرسبز که سنی کوچک در گوشهای از آن قرار گرفته است. نمای اصلی مجموعه متقارن است؛ گو اینکه دیگر از قوسهای قدیمی چیزی به چشم نمیخورد و بنا مطابق معماری دورهی مدرنیسم تغییر یافته و پنجرههای ساده و مستطیل شکل کل نما را پوشش میدهند. ظرفیت آن ۱۴۰ نفر در دو سالن است. در سالن اول، فقط قهوه و چای و دسر سرو میشود و سالن بعدی ویژه غذاست.
کافه نادری را می توان محل شکوفایی ادبیات مدرن نامید. این مهمانخانه باغ بزرگی داشت. بعدها بخش شمالی این باغ کافه نادری با میز و صندلی های نو شکل گرفت. ابتدای پاگیری را با پذیرایی از جوانان طبقه بورژوا - سرمایه دار - پشت سر گذاشت. دیری نپایید که روزنامه نگاران و شاعران توجهشان به این کافه جلب شد. شاید به خاطر استقرار دفاتر نشر و چاپ در همین یک گله جای تهران وقتی عصر از سر
کار راه منزل پیش می گرفتند، کافه را محلی مناسب برای صحبت و تبادل نظر و شعر خوانی می دیدند.
کافه نادری، در دهه سی و چهل، پاتوق روشنفکرانی مثل صادق هدایت، جلال آلاحمد، احمد فردید و سیمین دانشور، نیما یوشیج بوده و بخش زیادی از شهرت کنونی اش را از اعتبار این اشخاص وام گرفتهاست.
شاعران و نویسندگان آن روزها که تازه دیکتاتوری پهلوی اول را پشت سر گذارده بودند، افکار و اشعاری آزادیخواهانه داشتند. ارتباط با دنیای خارج قوت گرفته بود. معمولا در منزل و در حضور دیگران بحث هایی اینچنینی نتیجه ای در بر نداشت. اغلب با تمسخر مواجه می شد پس کافه جای مناسبی به شمار می رفت. روشنفکران و هنرمندان و همفکرانشان را پیدا می کردند و هر گروه کافه ای را برای خود انتخاب می کرد. معمولا کسانی که در کافه نادری می نشستند و یک چای
لیوانی با لیموی قاچ زده می خوردند، دغدغه شان ادبیات مدرن بود. در سالهای رشد کافه ها، بر فعالا ن سیاسی و گروه های اپوزیسیون نیز افزوده می شد. ولی بچه های نادری اهل شعر و روزنامه و داستان بودند. شاید همین عامل سبب شده کافه نادری پس از این سالهای طولا نی که از 50 تجاوز می کند، هنوز سرپا ایستاده باشد.
یکی دیگر از ویژگی های جالب کافه نادری، داشتن جای مخصوص برای ساکنانش بود. افرادی که از صبح تا شب همانجا می نشستند، شعر می خواندند، می نوشتند، چای می خوردند و سیگار دود می کردند. وقتی هم نبودند، جایشان خالی می ماند یا به محض ورود خالی می شد. واژه های زیادی در همین کافه و پشت همین میزها روی کاغذریخته و آثاری متولد شد
هم اکنون نوههای خاچیک مادیکیانس، مالکان فعلی هتل و کافه نادری هستند. با وجود این که فضای امروز کافه نادری از بسیاری از رستورانها و کافههای فعلی سادهتر است, این کافه همیشه پر از مشتری است. مشتریهایی که میآیند تا در آن فضای نوستالژیک روی صندلیهایی که
بزرگان فرهنگی ایران نشستهاند بنشینند و دقایقی در تاریخ زندگی کنند.
ظروف قدیمی لیوانها لب پر و بشقابهای شکسته، همه بخشی از تاریخ کافه نادری است و هنوز هم با این ظروف از مشتریها پذیرایی میشود. در این کافه هیچ چیزعوض نشده است؛ صندلیها، فنجانها و حتی قاشق چنگالها همه همان قدیمیهاست. دکور داخل کافه تغییر نکرده. روکش میزها همان روکش استخوانی رنگ پنجاه، شصت سال پیش است.
اینها از ویژگیهای اصلی کافه نادری است. گارسنهای کافه و رستوران نادری چهل سال است که در این مجموعه کار میکنند و کافه نادری جز لاینفک زندگی آنهاست.در واقع آنها خودشان به بخشی از تاریخ این محیط فرهنگی بدل شدهاند و هر کدام خاطرات بسیاری از دوران شکوه و رونق این کافه و مشتریهای سرشناس آن دارند
می گویند امواج صدا برای همیشه در فضا باقی می ماند و خوانده ایم که دانشمندانی برای بازیافت صداهای زندگی تلاش می کنند . اگر روزی ، روزگاری امواج صداهایی که در کافه نادری طنین انداخته، از جمله صداهای هدایت، بزرگ علوی و... قابل شنیدن شود، فکر می کنید تفاوت موضوع آن بحث ها با بحث فعلی چقدر خواهد بود